تحلیل دلایل انتخاب منصوریان به عنوان مربی تیم ملی

افشین قطبی تنها می خواهد دستیارش آدمی باشد که دنبال تصاحب صندلی سرمربیگری نباشد. همان تفکری که مربیان خارجی تیم ملی پیش از قطبی داشتند. مثلاً برانکو به چه دلیلی چند سال با حسین فرکی کار کرد و اگر انتخاب او درست بود، فرکی الان کجاست؟  

در فوتبال مدرن دیگر نیمکت ها را هم ارنج می کنند، یعنی ترکیب سرمربی و دستیار اول باید طوری باشد که همدیگر را کامل کنند.

مثل زمانی که اغلب تیمها با دو مهاجم بازی می کردند و ترکیب خط حمله را یک مهاجم بلند قامت سرزن و یک مهره سرعتی و تکنیکی تشکیل می داد. امروز روی نیمکت هم بیشتر از ترکیب یک مرد سخت که مدیریت خوبی دارد به همراه یک مربی نرم که در تئوری و تمرین دهی خبره است، استفاده می شود.

در واقع باید ترکیب نیمکت به گونه ای باشد که مردان اول، دوم و سوم کادرفنی ضعفهای یکدیگر را پوشش دهند. مثلا کنار گواردیولا یک مربی با تجربه می نشیند تا کمبود تجربه او جبران شود، یا فرگوسن همیشه کنار خودش دستیاری با شخصیت نرم اما خلاق در تمرین دهی را می نشاند.

در تیم ملی ایران اما اتفاق جالبی رخ داده است. دستیار اول افشین قطبی، علیرضا منصوریان انتخاب شده که شاخصه های کاری اش شباهت زیادی به خود قطبی دارد. هر دو کم تجربه، سابقه کم در مدیریت، هر دو هم تخصص ویژه در تمرین دهی ندارند. در واقع دو شخصیت موازی کنار هم قرار می گیرند تا ضعفها پابرجا بماند !

افشین قطبی یک مربی نرم است، به این مفهوم که استواری شخصیتی و سابقه کاری و برخورد رسانه اش، از جنس سخت نیست و همین باعث شده در هر تیمی کار کرده، مجموعه اش دچار مشکلات مدیریتی هم بشود و رابطه بازیکن و مربی چندان خوب نباشد. کنار چنین سرمربی ای از این جنس، بهتر است دستیاری از جنس سخت و تجربه زیاد کاری و توانا در مدیریت قرار بگیرد.

حتی در سطح اول فوتبال اروپا هم انتقاداتی به نیمکت تیمهای بزرگ وارد می شود. مثلا به ونگر زیاد خرده می گیرند که دستیار اولش باید آدمی سفت و سخت باشد که او را کامل کند، نه پت رایس که شخصیت نرمی دارد و ترکیب او با ونگر باعث شده آرسنال در «منطق خشن» فوتبال به مشکل بخورد. البته در آنجا روی این جور جزئیات مهم بحث می شود و شاید خطایی هم صورت بگیرد، اما اینجا اصلا به چنین جزئیاتی فکر هم نمی شود و این جور چیزها در نظر گرفته نمی شود.

افشین قطبی تنها می خواهد دستیارش آدمی باشد که دنبال تصاحب صندلی سرمربیگری نباشد. همان تفکری که مربیان خارجی تیم ملی پیش از قطبی داشتند. مثلاً برانکو به چه دلیلی چند سال با حسین فرکی کار کرد و اگر انتخاب او درست بود، فرکی الان کجاست؟ اگر آلمانی ها یواخیم لو را کنار کلینزمن قرار می دهند، بی گمان در او چیزی دیده اند که پس از کسب تجربه کنار سرمربی تیم ملی، خودش می تواند این پست را به دست بیاورد.

آیا فدراسیون فوتبال ایران و کارشناسان و مشاورانش در مورد منصوریان هم چنین فکر کرده اند یا تنها خواسته قطبی را اجابت کرده اند که می خواهد دستیارش مردی کم خطر باشد؟

در دو روز اخیر برخی کارشناسان هم در موضعگیری خود تاکید کرده اند اصل مسائل این فوتبال زیر سوال است و در چنین شرایطی نمی توان روی انتخاب فلان مربی به عنوان دستیار سرمربی مانور تحلیلی انجام داد. البته که این تحلیل سنجیده از شرایط نابسامان فوتبال ماست، اما حتی در همین اوضاع هم می توان تصمیمات تقریبا مفیدی گرفت، اما جایی که می شود مفید عمل کرد نیز، به سمت خطای بزرگ و تخریب آینده «فرار» می کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد